اسلایدر

زندگی در کنار شما، مرگ در کنار شما!

ما آدم‌های واقعی، فرقمان با آدم‌های توی پلتفرم این است که ما هربار که بخوابیم، در طبقه‌ای نو، چشم باز نمی‌کنیم. برخی از ما زیر خط فقر دیده می‌گشاییم و زیر خط فقر برای همیشه دیده‌ها را می‌بندیم.

به گزارش خبرنگار بی‌رسانه، این مطلب برای نخستین شماره از نشریه «فقر و غنا» به رشته تحریر درآمده است. مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

فقر و غنا! تا دانستم که باید برای نخستین شماره از مطبوعه‌ای با این نام بنویسم، بی‌درنگ ذهنم مرا به دو سال گذشته برد؛ وقتی سینماییِ «پلتفرم» فلش به فلش می‌چرخید و یک مفهوم کهنه‌نشونده را در فرمی نو به ذهن ما ساکنان این سیاره غریب می‌ریخت. پلتفرم را از نظرگاه‌های گوناگون دیده‌اند؛ من اما پلتفرم را از دریچه فقر و غنا تماشا کردم. اگر فیلم را ندیده‌اید خطر اسپویل شدن در کمین شماست اما حرف‌های گرمِ پلتفرم‌وار منتظر نمی‌مانند!

بگذارید به تقلید از سبک شهید شاهد، بهشتیِ بزرگ، «پوست‌کنده و صریح» بگویم؛ راستش قرار نبود ما امروز، این‌جای جنگ فقر و غنا باشیم. قرار نبود، خیلی‌سیرها چشم در چشم خیلی‌گرسنه‌ها، دهن‌کجی کنند به آرمان‌های ما؛ اما نه فقط دهن‌کجی کردند بلکه برای خیلی‌گرسنه‌ها تصمیم گرفتند، نشستند روی صندلی‌های مسئولیت البته با تمهیدات بهداشتی، چون خون جوانانی که جان دادند تا در جنگ فقر و غنا، بازنده نباشیم را از روی صندلی پاک کردند-

پلتفرم نمایش آدم‌خوارهاست! آدم‌خوارهای پلتفرم، همان چهره‌های آشنایی هستند که برای بیش‌تر خوردن، برای فاخرتر پوشیدن، برای بالاتر نشستن، برای لاکچری‌تر راندن و ایضا هر ترِ دیگر، حاضرند گوشت هم‌سیاره‌ای‌هایشان را، گوشت ما را به دندان بکشند. امیر سخن چه زیبا گفت:«فالصوره انسان، والقلب قلب حیوان!» حیوان‌های آدم‌نما! صورتشان صورت انسان است و قلبشان، رفتارشان، نگاهشان، قلب و رفتار و نگاه حیوان!

پلتفرم را که می‌دیدم، از جایی به بعد، ثانیه به ثانیه، طبالِ بانگ‌زن، در هزارتوی مغزم، از پیامبر(ص) بانگ می‌زد و از علی(ع). علی(ع) روزی گفت که خداوند از عالمان پیمان گرفته که در برابر سیری گرسنگان آرام و قرار نگیرند! و من به آن عالمی فکر می‌کنم که با مرکب لاکچری چندصدمیلیونی‌اش می‌رود به درس خارج فقه آقای ما تا آقا اعتراض کند که اخوی! قرارمان این نبود!

پیامبر(ص) روزی که مخیر شد بین زیستن با طبقه‌بالایی‌ها یا زیستن با طبقه‌پایینی‌ها، لحظه‌ای تردید نکرد. رو کرد به پابرهنه‌ها و گفت:«معکم‌المحیا و معکم‌الممات: زندگی در کنار شما، مرگ در کنار شما.» و من به آن کسی فکر می‌کنم که در مردابِ معیشت پابرهنه‌ها، با کفش‌های تمیز واکس‌زده، پا می‌گذارد روی شاهرگ پابرهنه‌ها تا دو تپش بالاتر بایستد! و آن بالا نان باگت فرانسوی‌اش را می‌زند در خون مرینِیت‌شده ضعیف‌ترینِ ضعفا، زرنگ‌اند، مثل قارون! اوتیته علی علم عندی!

و در پلتفرم به خدا فکر می‌کنم! وقتی این کلمات را سپرد به امینش که ببرد برای محمد(ص) که بشنود پیامبر(ص): ثروت نباید بین ثروت‌مندهایتان دست به دست شود! کی لا یکون دوله بین الاغنیاء… برگردانید تصویر را به قبل از خون‌خواری هم‌سیاره‌ای‌های خاص! وقتی خون‌هایمان در رگ‌هایمان بود نه در حلقوم مهتران! بله! ثروت مثل خون است که اگر در سراسر جامعه‌ی بدن جاری نشود و اگر یک‌جا جمع شود، سکته می‌شود، می‌میراند!

برگردانید تصویر را به پیش‌تر، خیلی پیش‌تر، آن‌جا که این کلماتِ گرم از حنجره محمد(ص) بیرون آمد:«کلوا جمیعا و لاتفرقوا!» آقایان! خانم‌ها! بخورید ولی با هم بخورید و متفرق نشوید! و گفت فقر که بیاید، ایمان می‌رود! آدمی‌خوار، ایمان ندارد! ایمان که برود، چه بسا آدمی آدمی‌خوار شود. لیبرالید؟ پسوند بگذارید برای ایمان! ایمان به بهبود شرایط، ایمان به امکان تغییر، ایمان به وجود راه‌حلی برای برون‌رفت از زندانِ فقر! مسلمانید؟‌ پسوند بگذارید برای ایمان! ایمان به خدا؛ توکلت علی‌الله!

و بگذار بگویم ما آدم‌های واقعی، فرقمان با آدم‌های توی پلتفرم این است که ما هربار که بخوابیم، در طبقه‌ای نو، چشم باز نمی‌کنیم. برخی از ما زیر خط فقر دیده می‌گشاییم و زیر خط فقر برای همیشه دیده‌ها را می‌بندیم. برخی‌هامان «بابای پولدار بابای بی‌پول» می‌خوانیم و برخی‌هامان «فقر احمق می‌کند» را؛ و من مولاینیتن را صادق می‌دانم نه رابرت کیوساکی را!

پلتفرم را که می‌بینید، چیزی در درونتان فریاد می‌کشد: آقا! یکی بیاید این به جان‌آمده‌ها که دارند می‌خورند یکدیگر را نجات بدهد؛ یکی بیاید از بیرون ناظر باشد و نگذارد آدم‌ها سر لقمه‌ای نان همدیگر را بخورند اما فرشته سمت راستتان می‌گوید بیهوده نکوشید! نمی‌شود! قانع شدید؟ خودتان باید برسید به داد خودتان! بشر باید برسد به داد خودش. و من سوره یس را توی ذهنم ورق می‌زنم. می‌رسم به آن‌جا که جاهلان می‌گفتند خب! خدا اگر می‌خواست به فلانی هم می‌داد که فقیر نماند! و یادشان می‌رفت که توی جیبشان، «حق معلوم» برای «سائل و محروم» جامانده!

بخوانید بر همین سبیل که کاخی برپا نمی‌شود مگر آن که کوخی ویران شده باشد. سیری اُوِردوز نمی‌کند مگر آن که گرسنه‌ای جان داده باشد. بشر باید به داد خودش برسد، کما این که خودش بزرگ‌ترین دشمن خودش است، اعدی عدوک، نفسک!

آی عقلای قوم! کاری بکنید! پیش‌تر نوشته‌ام و باز می‌نویسم: نگذارید طبقه‌بالایی‌ها پسمانده عیش و نوششان را به حلقوم ما هدیه کنند! نگذارید منورالفکرها پیپشان را بگذارند گوشه لبشان، بندیلک‌ها را تکانی بدهند و در طبقه nاُم فلان برج، فقر را برایمان تئوریزه کنند، سه هیچ به نفع بابای پولدار!

عقلای قوم! پلتفرم می‌گوید چه بسا ممکن بود تو که امروز برج‌عاج‌نشینی، شب تولدت، خودت را در دامان مادری در بیغوله‌ای در حاشیه‌ی فراموش‌شده شهری می‌یافتی! می‌گوید ممکن بود خودت در طبقات پایین جان می‌کندی برای لقمه‌ای نان، پس حالا بیا و به خاطر بخت‌برگشته‌ها قدری کم‌تر بخور و بلکه به اندازه سهمت بخور! پلتفرم اما چیز مهم دیگری هم می‌گوید. می‌گوید خطاب قرار دادن عقلای قوم به تنهایی افاقه نمی‌کند؛ آهن و حکمت، مکمل‌ هم‌اند: و انزلنا الحدید…

بله! بشرِ روشنفکری‌زده، حالا انگار دارد می‌فهمد که دست نامرئی بازار، بیش‌تر برای خفه کردن طبقه‌پایینی‌ها کاربرد دارد! و فارغ از دست‌های نامرئی، آن دست‌های مرئی را یاد کن که بعضا سر سفره‌ها بالا می‌آیند تا صاحبانشان که تا خرتناق خورده‌اند و فراسیر شده‌اند ناگهان یاد خدا بیفتند و بگویند خدا همه گرسنه‌ها را سیر کند! به قول مولانا تناقض‌اندرید! شکم سیرتان و دعای دستتان! آن اللهم اشبع کل جائع دعای کسی است که گرسنگی چشیده باشد، نه دعای سیری در مرز انفجار! بله، خدا همه را سیر می‌کند اگر تو سهم دیگران را نبلعی!

کوتاه کنم سخن را! آقای رئیس جدید جمهور! نگذارید طبقه‌بالایی‌ها برای حیات ما تصمیم بگیرند. نگذارید حق ما، سهم ما، در هزارتوی ناشفاف دیوان‌ها گم شود. نگذارید فاسدان روی خون فقرا بزم به پا کنند. جنگ است آیت‌الله! جنگ فقر و غنا! و سخن ما با شما همان کلام حضرت امیر(ع) است در روزی که پرچم را در روز جنگ جمل به دست فرزندش محمد بن حنفیه سپرد:«اگر کوه‌ها متزلزل شود و بجنبد، تو از جای حرکت مکن! دندان‌هایت را به هم بفشار، و جمجمه‌ات را به خدا بسپار: اعرالله جمجمتک… قدم‌هایت را بر زمین مستحکم کن و نگاهت را به آخرین صفوف دشمن بدوز، و چشمت را جز از وظیفه‌ات فروگیر… و بدان که یاری از جانب خداوند سبحان است…»

انتهای پیام/ح

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا