اخبار استاناسلایدر

در سمنان برای اصفهان برندسازی می‌کنیم!

شاید استاد ماشاءالله عمید، هنرمند نام‌آشنای سمنانی جزو معدود هنرمندانی باشد که قصد کرده ناامید نشود!

به گزارش خبرنگار بی‌رسانه، شاید استاد ماشاءالله عمید، هنرمند نام‌آشنای سمنانی جزو معدود هنرمندانی باشد که قصد کرده ناامید نشود؛ کسی که ذهنش آکنده از ایده‌های نو و خلاقانه است اما در میان مسئولان، کم‌تر گوش شنوایی برای این ایده‌ها می‌یابد. روز گذشته، فرصتی دست داد تا ساعتی را پای حرف‌های استاد عمید بنشینیم. آن‌چه می‌خوانید بخش نخست گفتگو با این هنرمند فعال در حوزه سفال و گردشگری است.

بی‌رسانه: جناب عمید! به نظر می‌رسد بسیاری از اتفاقات مثبت، از جنس تصمیم‌اند و چندان نیازی به اعتبار ندارند. چه ایده‌هایی در ذهن شما از این جنس وجود دارد؟

من با برخی از مسئولین به ویژه در حوزه میراث فرهنگی و صنایع دستی، سال‌ها کار کرده‌ام و کسری بودجه را درک می‌کنم اما طرحی مثل بوم‌گردی آن‌قدر دقیق نوشته شده که اتفاقا باری از دوش نهادهای دولتی برمی‌دارد. ساخت هتل در شهرها و روستاها، مقرون به صرفه نیست و در همین سمنان، هتل‌داران بسیار متضرر شده‌اند، در چنین شرایطی، بوم‌گردی اهمیت پیدا می‌کند.

این طرح ابتدا بیش از 20 سال قبل به طور موفقیت‌آمیزی در کاستاریکا به اجرا درآمده است. هدف اصلی بوم‌گردی، زندگی با یک هموطن یا توریست با هدف تبادل فرهنگی است. در مدت اقامت، افراد غذاهای محلی منطقه خود را برای هم طبخ می‌کنند. بسیاری از آدم‌های شهری، گاو ندوشیده‌اند اما دوست دارند این کار را تجربه کنند. این کار در بوم‌گردی روستایی امکان‌پذیر است.

در بوم‌گردی، گردشگر با صنایع دستی آشنا می‌شوند و غذاهای جدید می‌خورند. این تجربه می‌تواند در روستاهای مختلف تکرار شود. نظر شخصی من این است که دوستان ما در میراث فرهنگی یا هیچ برنامه‌ای ندارند و اگر هم دارند، مدون نیست یا آن‌قدر برنامه دارند که به هیچ‌کدام نمی‌رسند. می‌گویند برای یک ساختمان قدیمی روستایی، استحکام بنا بگیرید؛ قرار بود بوم‌گردی آسان باشد.

گردشگرانی که گردو می‌چینند و نان می‌پزند!

مثلا اگر به فصل چیدن گردو نزدیک می‌شویم، میراث می‌تواند در قالب یک جشنواره فراخوان بدهد و گردشگران برای چیدن گردو به باغ‌ها بروند و حتی برای گردوچینی از همان گردوها به عنوان دستمزد بردارند. این کار برای خارجی‌ها بسیار جذاب است. در روستاها، تنوع نان بسیار بالاست؛ نانِ پیاز، جزغاله، فتیر، شیر و… بچه‌های ما پختن نان را ندیده‌اند! می‌شود با تورهای مختلف قرارداد بست و گردشگران را برای این که خودشان نان بپزند به روستاها برد. به همین سادگی!

متأسفانه مانع‌تراشی‌ها بر سر راه بوم‌گردی، مثل نصب دوربین و برخی الزامات غیرضروری بهداشتی، به گردشگری آسیب می‌زند. من برای تمدید پروانه، یک هفته است که با مشکل مواجهم. به جای این که فرایندها را ساده کنیم تا افراد بیش‌تری به این حوزه وارد شوند، فرایندها دشوارتر می‌کنیم. بیش‌تر مردم در انتخاب بین اسکان در هتل یا اقامت در کلبه‌ای روستایی که در آن نان می‌پزند و شیر می‌دوشند و زندگی می‌کنند، دومی را انتخاب می‌کنند.

گویا بخش گردشگری اداره‌کل میراث در حال استراحت است!

در ایام کرونا که همه استراحت می‌کنند، گویا بخش گردشگری اداره‌کل میراث هم دارد استراحت می‌کند! در صورتی نباید استراحت کند، بلکه باید زیرساخت‌ها را فراهم کند. ما از بهمن‌ماه سال گذشته معطل ثبت تشکل «جامعه گردشگری استان» در ادامه ثبت هستیم؛ هشت‌ماه معطلی! از شتاب و رونق و سرعت حرف می‌زنیم اما ساده‌ترین کارها ماه‌ها طول می‌کشد.

طرح‌های بسیار خوبِ خود دولت‌ها برای کاهش وابستگی امور به دولت‌ها اجرا نمی‌شود. من همیشه موفقیت دفاتر پیشخوان دولت را مثال می‌زنم؛ راه‌اندازی این دفاتر هم نیاز نیروی انسانی دولت‌ها را کاهش داد و هم باعث شد کارها سریع‌تر انجام شود. 15 سال پیش تصور این که امور مربوط به برق، یا پست را بخش خصوصی انجام دهد، دشوار بود اما این کار انجام شد و موفق بود.

ما نتوانسته‌ایم، موانع را از سر راه گردشگری برداریم و کار را آسان کنیم. در این دو سال، می‌توانستیم دست‌کم ده تا پانزده خانه بوم‌گردی جدید در استان داشته باشیم اما نتوانستیم. در حوزه صنایع دستی هم اوضاع بر همین منوال است. جامعه تخصصی صنایع دستی و هنرهای سنتی هم در حال تأسیس است و بخشی از کار، معطل مانده است و لابد ثبت این تشکل هم هشت‌ماه معطلی دارد.

بخش خصوصی می‌تواند بسیار مطلوب‌تر از بخش‌های اداری-دولتی کار کند؛ چون دغدغه‌های کم‌تری دارد. اداره‌کل، هم دغدغه گردشگری دارد، هم دغدغه صنایع دستی، هم دغدغه بناهای تاریخی در حال تخریب و هم دغدغه نبود بودجه.من البته قبول ندارم که بودجه تعیین‌کننده باشد. بخش صنایع دستی و گردشگری، چندان نیاز به بودجه ندارد. نهایت کار اداره‌کل این است که افراد را به بانک معرفی کند و بانک هم لطف کند و تسهیلات با سود 18 درصد بدهد!

جای مرکز پژوهش صنایع دستی همچنان خالی است

من معتقدم در حوزه صنایع دستی، مشاغل خانگی می‌تواند رشد مطلوبی داشته باشند؛ به شرط این که مرکز تحقیق و پژوهش داشته باشیم. جای مرکز پژوهش صنایع دستی همچنان خالی است. ما با هزینه بسیار چاپ قلم‌کار را به دامغان آوردیم و حالا هرکس کارها را می‌بیند، می‌گوید مال اصفهان است؟ اشتباه دوم، آوردن قلم‌کاری و اشتباه سوم، آوردن میناکاری بود. داریم برای اصفهان برندسازی می‌کنیم! بعد اسم کاروانسرای جهان‌بانی را نقش جهان می‌گذاریم! چرا؟ واقعا اسم دیگری نبود؟

صنایع دستی باید رنگی از هویت بومی داشته باشد. صنایع دستی، گویی اصالتا کار خانم‌ها بوده و بعدها آقایان در آن دخالت کرده‌اند! کار در حوزه صنایع دستی، در ابتدا شغل نبوده است. مردها کشاورزی می‌کردند و زمستان‌ها که کم‌کارتر بوده‌اند، در خانه کنار همسرانشان، گلیم و جاجیم می‌بافتند. در گذشته‌ها، کسی در حوزه صنایع دستی به عنوان شغل اول و محل امرار معاش، فعالیت نمی‌کرده است.

استان سمنان، سنگ‌های بسیار خوبی دارد و منطقه خوبی برای پا گرفتن سنگ‌تراشی و گوهرتراشی است اما صنایع دیگری را به سمنان می‌آوریم که زمینه‌های آن فراهم نیست. اگر قرار است قلم‌زنی و میناکاری را به سمنان بیاوریم، باید طراحی آن، طراحیِ خاص سمنانی باشد تا به خاطر تفاوت در رنگ و طراحی، هرکس که اثر قلم‌زنی و میناکاری سمنان را دید، تشخیص بدهد که این کار سمنان است و نه اصفهان.

چرا نمدمالی سمنانی‌ها را احیاء نمی‌کنیم؟

میناکاری در اصفهان و چاقوسازی در زنجان، جا افتاده است. من دقیقا به خاطر دارم که در گوشه شرقی میدان تیرانداز، نمدمالی وجود داشت. امروز مجتمعی تحت عنوان نمدمالی در غرب سمنان و نزدیکی میدان میوه‌وتره‌بار داریم؛ چرا همان نمدمالی پیشین را احیاء نکردیم؟ باید درباره نمد پژوهش کرد و آثار جدیدی ساخت که برندهای خوب داخلی و خارجی مجبور شوند از آن استفاده کنند.

هیچ تحقیقی درباره نمد صورت نگرفته است؛ همان نمدِ ناشسته با بوی نامطبوع را می‌خواهند استفاده کنند و می‌گویند قابلیت برندسازی ندارد! همین‌جا در سمنان، هنرمندان کارهای جدید و خلاقانه‌ای با نمد می‌کنند. چرا این کارها را ادامه نمی‌دهیم؟ زمینه‌ها فراهم شود، مطمئن باشید هستند کسانی که نمد را احیاء کنند. اگر دست من بود، همه‌چیز را به خود هنرمندان صنایع دستی می‌سپردم؛ آن‌ها فکرِ اداری ندارند و منتظر نیستند تا ساعت 2 شود و به خانه بروند.

از دیگر مشکلات ما این است که مدیران، نو به نو تغییر می‌کنند. ما به مدیران‌مان فرصت نمی‌دهیم تا کاری انجام دهند و چون اهدافمان مشخص نیست، مدیر جدید نمی‌تواند کار را پیش ببرد. ما طرحی ننوشتیم که اکنون در کجا قرار داریم و 2 سال دیگر باید کجا باشیم. برخی کارها مثل آموزش سنگ‌تراشی، زودبازده هستند اما اقدامات زیربنایی، دیربازده هستند.

مدیران به این دلیل که می‌خواهند خودی نشان بدهند، به اقدامات زودبازده روی می‌آورند و مدتی پس از انتصاب اگر این دست اقدامات انجام نداده باشند، جابجایشان می‌کنند. صنایع دستی وقتی آغاز شده، تزئینی نبوده است. هرآن‌چه که در حوزه صنایع دستی تولید می‌شود نظیر گلیم، جاجیم، فرش، سرامیک و زیورآلات مورد استفاده قرار می‌گرفته است اما الان بخشی از این محصولات، صرفا تزئینی هستند.

وقتی سمنانی‌ها کوزه‌ها را از پشت‌بام‌ها می‌انداختند و می‌شکستند!

ما دوست داریم گلیم‌ها را به دیوار بزنیم و حیفمان می‌آید که آن‌ها را زیر پایمان پهن کنیم! من به یاد دارم که در کودکی‌ام، رسم بود که نزدیک ایام عید، کوزه‌ها را از پشت‌بام می‌انداختند و می‌شکستند. آن موقع نمی‌فهمیدم چرا این کار را می‌کنند. می‌گفتند کوزه‌ها جرم گرفته اما هدف کمک به کوزه‌گران بود؛ این یعنی استفاده غیرتزئینی از کوزه! بخشی از مشکل در این حوزه، متوجه میراث فرهنگی و بخشی متوجه خود تولیدکننده‌هاست که نمی‌کوشند مطابق نیاز مصرف‌کنندگان کار کنند.

ما حتی باید نیازهای کشورهای دیگر را در حوزه صنایع دستی بشناسیم. یکی دیگر از مشکلات ما، نقص در بسته‌بندی است. بسته‌بندی شکیل و مطلوب، بسیار مهم است. بسته‌بندی برای کادو باید هم شیک باشد و هم بتواند محصول را از شکستن حفظ کند. بچه‌های صنایع دستی آن‌قدر درگیر مسائل مختلف اعم از بالا رفتن قیمت مواد اولیه و… هستند که نمی‌رسند درگیر مسأله بسته‌بندی باشند.

این‌دست امور را باید میراث فرهنگی پیگیری کند و مابقی امور را به جامعه تخصصی صنایع دستی بسپارد.

سکه دارالمرحمه می‌تواند سمبل خوبی برای سمنان باشد

بی‌رسانه: پیش‌تر به ضرورت تعیین سمبل برای سمنان تأکید کرده بودید. به نظر شما چه چیزی قابلیت استفاده به عنوان سمبل سمنان را دارد؟

اگر سمنان، سمبل داشته باشد، واقعا عالی است؛ هرچند روز سمنان هم هنوز تعیین نشده و بر سر آن اختلاف‌نظر وجود دارد. اما سکه‌ای هست که عبارت سمنان، دارالمرحمه، بر آن حک شده است. این سکه می‌تواند سمبل خوبی باشد. با امکانات فعلی چندان دشوار نیست که مشابه آن سکه را مثل مدال ضرب کنیم. اصل این سکه هم وجود دارد. ضرب سکه در منطقه‌ای، نشان‌دهنده وجود فرهنگ ریشه‌دار و حکومت در آن منطقه است.

ضرب سکه در گذشته به این سادگی‌ها نبوده است. از طرفی، برای استان سمنان، یوزپلنگ می‌تواند نماد خوبی باشد. منطقه خارتوران، محل زندگی بسیاری از یوزپلنگ‌ها در استان است. ما مشابه نقش یوزپلنگ را در نقش‌های تپه‌حصار دامغان می‌بینیم. طراحی این نقش‌ها بسیار زیبا و فوق‌العاده است و می‌تواند سمبل خوبی برای استان باشد. این امکان وجود دارد که از ورودی گرمسار تا شاهرود، این نقش‌ها به صورت المان‌ها،  نقش‌های ‌برجسته، گلدان و… از این طرح‌ها استفاده شود.

می‌توان برای تعیین سمبل سمنان فراخوان داد.

بی‌رسانه: پیش‌تر در آرزوی برگزاری جشنواره «برآرت» بودید؛ آیا به این آرزو نزدیک شده‌اید؟

متأسفانه خیر؛ من چند روز قبل هم این موضوع را در ارشاد مطرح کردم و گویا چندان این کار را دوست ندارند و استقبال نمی‌کنند در حالی که هزینه خاصی هم ندارد. می‌شد این کار را با حضور بزرگانی مثل استاد قان‌بیگی که اکنون در ایران هستند، انجام داد و این اقدام، برندی برای استان سمنان می‌شد و همه‌ساله در یکی از روستاها برگزار می‌شد.(بر آرت، جشنواره‌ای است که در آن هنرمندان و عکاسان می‌توانند به یکی از روستاهای استان بروند و از در خانه روستائیان به عنوان بوم استفاده کنند و هنرشان را به نمایش بگذارند)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا