اسلایدرسیاسی

نزدیک شدن به مجاهدین خلق؛ خطای استراتژیک بنی‌صدر

در ادامه بررسی وقایع تاریخ معاصر ایران از زبان استاد خسرو معتضد، واپسین پرده از وقایع مرتبط با بنی‌صدر را در این نوشتار می‌خوانید.

به گزارش بی‌رسانه، در ادامه بررسی وقایع تاریخ معاصر ایران از زبان استاد خسرو معتضد، واپسین پرده از وقایع مرتبط با بنی‌صدر را در این نوشتار می‌خوانید. بی‌مقدمه شما را به مطالعه این مطلب دعوت می‌کنیم:

بنی‌صدر: موی زنان، تشعشع دارد!

یکی از گفته‌های احمقانه بنی‌صدر این بود که موی زنان، تشعشع دارد! او این سخن را بر سر زبان‌ها انداخت. باز هم تکرار می‌کنم که بنی‌صدر سواد چندانی نداشت. به این‌ها می‌گویند little knowledge؛ یعنی کسی که سوادش کامل نیست و حرف‌هایی می‌زند که باعث تمسخرش می‌شود! چنین آدمی را جانشین فرمانده کل قوا کردند. در حالی که در ارتش نظامی‌های خوبی حضور داشتند، نباید این کار را می‌کردند.

شاه در اواخر دوره‌اش از هرکس خوشش می‌آمد او را سرلشکر می‌کرد!

حضور او در این جایگاه باعث اختلافات در کشور شد. افرادی مثل ظهیرنژاد و فلاحیان، افسران باسوادی بودند. دلیلی ندارد کسی که سرلشکر بوده، لزوما خائن باشد. صرف خدمت در ارتش به این معنا نبود که این افراد نوکر شاه هستند. من کتابی عراقی می‌خواندم از ژنرال وفیق السامرایی. او در دوره جنگ تحمیلی مسئول اطلاعات ارتش عراق بود. السامرائی در این کتاب نوشته که نیروی هوایی ایران در گرماگرم جنگ خلبان نداشت چراکه تمام خلبان‌های خوب را کنار گذاشته بودند؛ با این وجود نیروی هوایی خوب عمل کرد و اگر آن نیروها حضور داشتند وضعیت بسیار بسیار بهتر می‌شد.

سرلشکر شدن به این سادگی‌ها نبود. البته شاه در اواخر کارش از هرکس خوشش می‌آمد او را سرلشکر و سپهبد می‌کرد! این شد که تعداد ارتشبدها به 18 نفر رسید. در زمان رضاشاه، یک سپهبد داشتیم اما در اواخر دوره شاه، تعداد سپهبدها به 50 نفر رسید. بگذریم… با وجود افراد باسواد، بنی‌صدر فرمانده کل قوا شد. شما چه دوره‌ای را در کجا دیده بودی؟ رهبری که امروز فرمانده کل قواست، با این که تجربه جنگ دارد، مشاور هم دارد.

ناتوانی بنی‌صدر در فرماندهی؛ دلیل برخی شکست‌های اوایل دوره جنگ

بنی‌صدر را خود نیروهای جنگ هم قبول نداشتند. لخت و عور آمد و فرمانده کل قوا شد! همین بود که ما دائم شکست می‌خوردیم؛ چون فرماندهی نمی‌دانست؛ آن هم در برابر دشمنی که چقدر تانک و توپ داشت. عراقی‌ها در کتاب‌هایشان نوشته‌اند که تمام رمزها را شوروی‌ها برایمان می‌گشودند. تمام عکس‌ها از مناطق جنگی را آمریکایی‌ها به ما می‌دادند. بمب‌های شیمیایی را آلمانی‌ها به ما می‌دادند.

عراق برای جنگ 80 میلیارد دلار از اعراب قرض گرفت!

بنی‌صدر گاهی اصلا خبر نداشت که ما چه تجهیزاتی داریم اما عراقی‌ها می‌گویند برزیل به ما زره‌پوش می‌داد. صدام برای جنگ حدود 80 میلیارد دلار از عرب‌ها قرض گرفت. بگذریم… مرحله بعدی، فرار بنی‌صدر از ایران بود. در اسفندماه 1358 تجمعاتی در دانشگاه شکل گرفت و عده‌ای علیه بنی‌صدر شعار دادند. بنی‌صدر می‌گفت آن‌ها را بگیرید و بیاورید و کتک بزنید؛ کارت بسیج را از جیبشان درمی‌آوردند.

نزدیک شدن به مجاهدین خلق؛ خطای استراتژیک بنی‌صدر

اشتباه بزرگ بنی‌صدر این بود که به مجاهدین بسیار نزدیک شد. آن‌ها اهداف دیگری داشتند؛ آن‌ها از ابتدا می‌خواستند حکومت را در دست بگیرند. بسیار هم آدم‌های خامی بودند و یک‌سری جوان بدبخت را به خود جذب کردند. شاه خفقان ایجاد کرده بود و آن‌ها با سوءاستفاده از این شرایط معرکه‌گیری می‌کردند و خیلی‌ها را در خیابان‌ها به کشتن دادند. شاه در ممکت خودش شخصا همه‌کاره بود و هیچ‌کس هیچ حقی نداشت.

شاه: من شب‌ها با خدا صحبت می‌کنم!

هیچ‌کس در حضور شاه حق نداشت اظهارنظر کند. او به خانم اوریانا فالاچی خبرنگار ایتالیایی گفته بود که من شب‌ها با خدا صحبت می‌کنم! فالاچی هم آبروی او را برد. خلاصه امام خمینی به بنی‌صدر گفت که محترمانه استعفا بده. بنی‌صدر می‌توانست استعفا بدهد اما ترسید که بلایی به سرش بیاورند. مجاهدین هم دستور مقاومت دادند؛ روز 30 خرداد 1360. مجاهدین روی پایگاه اجتماعی بنی‌صدر حساب باز کرده بودند.

قرابت با مجاهدین، یکی از دلایل مخالفت حزب جمهوری با بنی‌صدر

در آن روزها در خیابان‌ها تیراندازی شد و عده‌ای را بعدها اعدام کردند. یکی از دلایل مخالفت حزب جمهوری با بنی‌صدر، حمایت او از مجاهدین خلق بود. بعد از غائله سی‌ام تیرماه 60، بنی‌صدر پنهان شد. چند روزی را در خانه یکی دو نفر از اساتید دانشگاه گذراند. معزی، خلبان شاه، که خلبان خیلی خوبی هم بود، شده بود خلبان رئیس‌جمهور. وقتی شاه را به مراکش برد، شاه به او گفت با طیاره به ایران برگرد.

بنی‌صدر در هنگام خروج از کشور لباس زنانه بر تن نکرده بود

بعد از انقلاب او را بازجویی کرده بودند و دیده بودند که افسر خوبی است. بدین صورت او خلبان رئیس‌جمهور شد و بنی‌صدر در هنگام فرار به معزی دستور داد که او را از کشور خارج کند. رجوی هم همراه او از کشور خارج شد. بنی‌صدر سبیل خود را تراشید! اما لباس زنانه بر تن نکرد. چون از قسمت نظامی فرودگاه مهرآباد از کشور خارج شد، اگر لباس نظامی بر تن می‌کرد، بیش‌تر جلب توجه می‌کرد.

بنی‌صدر از ترور بختیار درس عبرت گرفته بود

سبیل را تراشید، عینکی هم گذاشت و رفت به قسمت نظامی فرودگاه. سوار هواپیما شد، هواپیما از زمین بلند شد و در ارتفاع کمی هم حرکت می‌کرد. معزی هواپیما را به سمت ترکیه برد. سرهنگ قاضی‌عسگر و سرهنگ دهقان هم دو خدمه هواپیمای نظامی 707 بودند. معزی در نهایت هواپیما را به فرانسه رساند. بنی‌صدر سال‌ها در فرانسه زندگی کرده بود.

چه کسانی بختیار را ترور کردند؟

این آدم‌ها معمولا برای آینده فکرهایی می‌کنند! در فرانسه به او پناهندگی دادند. از جریان بختیار هم درس عبرت گرفت و سخت مراقب خودش بود. بختیار را بویراحمدی و چند نفر بختیاری کشتند. با وجود آن که خانه بختیار به صورت شبانه‌روزی محافظت می‌شد و 13 محافظ مسلح، مراقب او بودند اما او در نهایت در خانه‌اش در پاریس کشته شد و قاتلان هم فرار کردند.

طبقه پایین خانه او پلیس بود، پسر خود بختیار هم که از مادری فرانسوی زاده شده بود، پلیس بود و اخیرا مرد. بنی‌صدر از مرگ بختیار عبرت گرفته بود و کسی را به خانه راه نمی‌داد. آن‌جا در خانه‌اش مصاحبه‌هایی می‌کرد. مصاحبه‌هایش هم زیاد مهم نبود. من گاهی در فضای مجازی چیزهایی که می‌گفت را می‌دیدم. صورتش همواره حالتی خندان داشت و به همین خاطر وقتی حرف جدی می‌زد، کسی او را جدی نمی‌گرفت!

انگار دائما دارد می‌خندد! دیدم که تابوتش را در پرچم پیچیدند و در یکی از گورستان‌ها دفنش کردند. بنی‌صدر به درد ریاست جمهوری نمی‌خورد و باید از این نکته عبرت گرفت. هرکسی را بر کاری می‌گمارند، باید سواد انجام آن کار را داشته باشد. اگر هم سواد نداشته باشد، باید آن کار را یاد بگیرد. رضاشاه نمی‌توانست خوب صحبت کند. صدایش هم خفه بود! اما نطقش را به خط درشت می‌نوشتند.

شاه می‌گفت سَلاح اتمی و هیچ‌کس هم جرات نداشت که به او بگوید، این کلمه را غلط تلفظ می‌کنی! شاه می‌گفت آرتش! ما کلمه‌ای به نام آرتش نداریم!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا